بسم الله الرّحمن الرّحیم
روزی شاهزاده ای در محوطه کاخ مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید؛
از او پرسید تو برای چی اینجا قدم می زنی و از چی نگهبانی می کنی ؟
سرباز دستپاچه جواب داد: قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
شاهزاده افسر گارد را صدا زد و پرسید: این سرباز چرا اینجاست؟
افسر گفت: قربان! افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها در پست ها را به من داده و من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
شاهزاده شروع به تحقیق و پرس و جو کرد؛
عاقبت فهمید، زمانی که 3 ساله بوده، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرش به افسر گارد دستور داده بود تا نگهبانی را اینجا بگذارند تا او هنگام بازی در محوطه کاخ، روی آن ننشیند و لباسش رنگی نشود.
و از آن روز 41 سال می گذرد و هنوز هم روزانه سربازی اینجا قدم می زند و نگهبانی می دهد!
فلسفه عمل تمام شده ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد!!!
آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پى انفاق، منّتى نگذارده و آزارى نکنند، آنها را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیشامدى بیمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند بود. (بقره / 262)
سلام عزیز!
لطفاً این مطلب رو تا آخر بخون:
در بهشت، سرایى است که به آن «شادى سرا» گفته میشود و تنها کسانی وارد آن میشوند که ایـتـام مؤمنان را شاد کنند.
کارمون رو با تحت پوشش قرار دادن 3 نفر از ایتام تحت پوشش کمیته ی امداد، شروع کردیم و به فضل و عنایت الهی الآن به غیر از تکفّل 8 نفر از ایتام نیازمند، به برخی از خانواده های کم بضاعت هم به صورت نقدی و غیر نقدی، کمک می کنیم.
حتما شما هم مثل من، بارها تو منزل دوستان و اطرافیانتون وسایل به درد بخوری رو دیدید که گوشه ی خونه داره خاک میخوره و شاید هم نمیدونن که چطوری از دستش خلاص شن، در حالی که همین وسایل اضافی، میتونه مشکلی رو از زندگی کسی برطرف کنه و یا لبخندی رو به لبهای دیگران بنشونه.
گاهی اوقات بعضی از عزیزان کمیته امداد تصاویری رو از زندگی محرومین برای ما ارسال میکنن که انسان از دیدنش قلبش به درد میاد.
اگر هر کدوم از ما دست به کار بشیم و با راه اندازی نهضت « شادی سرا » بتونیم به همراه گروهی از اطرافیان، با جمع کردن مبالغ ناچیزی به صورت ماهیانه، صندوقی رو برای انجام امور خیر تشکیل بدیم، یقیناً ثمرات و برکات بسیار فراوانی رو برای همه ی ما در پی خواهد داشت.ان شاء الله
اگر در این مسیر پر بهجت و نورانی، کمکی از این حقبر بر بیاد، با کمال میل برای خدمتگزاری آماده ام.
یا علی
مراتب فروتنی و ارادت خودم رو به همه ی اون معلّمایی که برای شاگرداشون حکم یه رفیق تمام عیار و الگوی نمونه رو دارن ابراز می کنم.
دست همه ی معلمای خوبم که در رشد و تربیت صحیح و الهی این حقیر نقش داشتن میبوسم.
از خدای مهربون میخوام که این معلم کوچک رو در انجام تکالیف الهی موفق و عاقبت به خیر کنه.
در حدیثی قدسی نقل شده که خداوند به حضرت موسی (ع) وحی نمود که:
ای موسی! من شش چیز را در شش جا قرار دادم ولی مردم در شش جای دیگر به دنبال آن می گردند: من آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم در دنیا به دنبال آن می گردند.من رفعت و بزرگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم در تکبّر آن را می جویند.من عزّت را در نماز شب قرار دادم ولی مردم آن را در درگاه سلاطین طلب می کنند.من استجابت دعا را در غذای حلال قرار دادم ولی مردم در سر و صدا دنبال می کنند.من علم را در گرسنگی قرار دادم ولی مردم در سیری جست و جو میکنند من رضای خود را در مخالفت با هوای نفس قرار دادم ولی مردم در تبعیت از نفس می جویند.
ان شاء الله که همگی پند بگیریم!
التماس دعا...
لطفا فقط فکر کنید!
التماس دعا
گفتم شبی به مهدی بردی دلم زدستم من منتظر به راهت شب تا سحر نشستمگفتا چه کار بهتر از انتظار جانان من راه وصل خود را بر روی تو نبستمگفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام من عقده ی دلم را امشب دگر گسستمگفتا حجاب وصلت باشد هوای نفست گر نفس را شکستی دستت رسد به دستمگفتم ببخش جرمم ای رحمت الهی شرمنده ی تو بودم شرمنده ی تو هستمگفتا هزار نوبت از جرم تو گذشتم اعمال تو بدیدم چشمان خود ببستماما مباش نومید از خانه ی امیدم من کی دل محب شرمنده را شکستمجان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد دیده پر خون شد جدا و دل جدا مهدی نیامدبزم انس ما ندارد بی حضور او صفایی دین ما رنگ عزا دارد چرا مهدی نیامدپرچم سرخ حسین آمد دلیل این که گویم طالب خون شهید کربلا مهدی نیامد
سید مهدی قوام از روحانیون اخلاقی دهه 40 تهران بود
می گویند: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت...
نظر شما عاشقان و پیروان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رو به داستانی پند آموزی از این عالم وارسته جلب می کنم:
چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد. آقا سید مهدی قوام که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین (بانی مجلس) هم کم کم از میان جمعیت راه باز میکند تا برسد به سید.
جمعیت هم همینطور که سلام میکنند راه باز میکنند تا دم در مسجد. وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش... آقا سید، ناقابله... اجرتون با صاحب اصلی محفل. - دست شما درد نکند، بزرگوار! سید پاکت را بدون اینکه حساب و کتاب کند، میگذار پر قبایش. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری! - آقا سید! حاج مرشد شما رو تا منزل همراهی میکنن... حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک میشود. * * زن، خیلی جوان نبود، اما هنوز سن میانسالیاش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف و آن طرف را نگاه میکرد. زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لبها، گیسهای پریشان... رنگ دیگری به خود گرفته بود. دوره و زمانهای نبود که معترضش بشوند... * * - حاج مرشد! - جانم آقا سید؟ - آنجا را میبینی؟ آن خانم... - حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین. استغفرالله ربی و اتوبالیه... سید انگار فکرش جای دیگری است... - حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا. حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه میکند: - حاج آقا! یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب... یکی ببیند نمیگوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟؟؟ سبحان الله... سید مکثی میکند. - بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید، به ما نمیخورد مشتری باشیم؟! حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. اینبار، او مضطرب، این طرف و آن طرف را نگاه میکند و به سمت زن میرود. زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.
به قیافهشان که نمیخورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استفرالله میگوید. - خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید، باهاتان کاری دارند. زن، با تردید راه میافتد. حاج مرشد، همانجا میایستد، از مشایعت آن زن میترسد!... زن چیزی نمیگوید، سکوت کرده، مشتری اگر مشتری باشد، خودش... - دخترم! این وقت شب، ایستادهاید کنار خیابان که چه بشود؟ شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشمهایش که قدری هوای باران... - حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم... ولی سید مشتری بود!!! پاکت را بیرون میآورد و سمت زن میگیرد: این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمردهام. مال امام حسین(ع) است...
- تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!... سید به حاجی ملحق میشود و دور می شوند... انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد... * * چندسال بعد... نمیدانم چندسال... حرم صاحب اصلی محفل! سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. زیر لب همینجور سلام میدهد و دور میشود. به در صحن که میرسد، نگاهش به نگاه مردی که زنی به شدت محجوب در کنارش ایستاده، گره میخورد. مرد که انگار مدت زیادی است سید را میپاییده، نزدیک میآید و عرض ادب می کند:
- همسر بنده میخواهد سلامی عرض کند. مرد که دورتر میایستد، زن نزدیک میآید و کمی نقاب از صورتش بر میگیرد که سید صدایش را بهتر بشنود.
صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض: - آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان میآید که یکبار برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟! همان پاکت... آقا سید! من دیگر خوب شدهام! این بار، نوبت باران چشمان سید است...
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار...
داستانی زیبا و پندآموز از امیرالمومنین علی علیه السلام.
سه برادر نزد امام علی (ع) آمدند و گفتند :می خواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی.
امام علی (ع) به آن مرد فرمودند :چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان هستم . یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر این ها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد!
امام علی (ع) فرمودند: بر تو حد را اجرا می کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید ،پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته ،پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه می شود و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه می شود. امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می کند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد.
امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت می کنی؟ اباذر عرض کرد: بله.
امیرالمومنین (ع) فرمودند: تو او را نمی شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می کنم. ابوذر عرض کرد: من ضمانتش می کنم یا امیرالمومنین.
آن مرد رفت و روز اول و دوم و سوم سپری شد ... و همه یمردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد و در حالی که خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی.
امام علی (ع) فرمودند: چه چیزی باعث شد برگردی؟ درحالی که می توانستی فرار کنی؟
آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند "وفای به عهد" از بین مردم رفت...
امیرالمونین (ع) از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم رفت...
اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم...
امیرالمومنین (ع) فرمود: چرا؟
گفتند: می ترسیم که بگویند "بخشش و گذشت" از بین مردم رفت...
و اما این پیام فرستاده شد تا نگویند "دعوت به خیر" از میان مردم رفت...
تو فکر بودم که برای شب عاشورا چه مطلبی رو تو وبلاگ بنویسم که شرمنده ی اربابم نشم!
خدا عنایت کرد و به ذهنم افتاد که بهتره مختصری از فرمایشات و حالات عرفانی تعدادی از علما و عرفای بزرگ شیعه رو تقدیمتون کنم.
ان شاء الله شما هم مثل من لذت ببرید و وقتی تو روضه دلتون شکست، این کمترین رو هم دعا کنید.
آیت الله قاضی(ره(در عزاداری و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) مسامحه ننمایید. روضه ی هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر هفتگی هم نشد دهه اول محرم ترک نشود. حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره)
محبت و عزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصد می رساند. آیت الله بهاءالدینی(ره( دستگاه امام حسین(ع) فوق فقه است... نباید به دستگاه امام حسین(ع) اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است. امام خمینی(ره( الان هزار وچهارصد سال است که با این منبرها، روضه ها و مصیبت ها، ما را حفظ کرده اند. آیت الله گلپایگانی(ره( دلم می خواهد نام مرا هم جزء روضه خوان های حضرت سید الشهداء(ع) ثبت نمایند. آیت الله علامه طباطبایی(ره( هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین(ع( و یا در توسل به آن حضرت. آیت الله عبدالکریم حائری(ره( روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا(ع) عمل مستحبی است که هزار واجب درآن است. آیت الله کمپانی(ره( در مجلس روضه خوانی که داشتند، مقید بودند که خودشان پای سماور بنشینند و خودشان همه کفش ها را جفت کنند. آیت الله بروجردی(ره( به مقداری که امام حسین(ع)، بزرگ و واجب الاحترام است، منسوبین به آن حضرت هم لازم الاحترام می باشند. آیت الله علامه امینی(ره( به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد (ص) چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید. آیت الله بهجت(ره( گریه بر سید الشهدا(ع) از نماز شب بالاتر است. شیخ جعفر شوشتری(ره( کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین(ع) محک ایمان است.
السلام علی الشّیب الخضیب
السّلام علی الخد التّریب
سلام بر حسین علیه السلام که با اهدای جان عزیزش، دین خدا را یاری نمود و بقای شریعت نبوی و علوی و جعفری را با تقدیم هر آنچه داشت، بیمه نمود.
ضمن تشکر از دوست عزیزم، آقا امیر صدیق دربندی که خاطره ی زیبای آیت الله اراکی(ره) رو برام فرستاده، همه ی شما خوبان رو به مطالعه ی این خاطره ی زیبا دعوت می کنم.
حضرت آیت الله اراکی رحمة الله علیه می فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم؛ جایگاهی رفیع و متفاوت داشت
پرسیدم : چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سوال کردم : چون چندین فرقه ی ضاله را نابود کردی؟
گفت : نه . . .
با تعجب پرسیدم : پس راز این مقام چیست؟
جواب داد : هدیه ی مولایم حسین علیه السلام است!
گفتم : چطور ؟؟؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم می رفت، تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم: قدری آبم بدهید، ناگهان با خود گفتم: میرزا تقی خان دو تا رگ بریدن، این همه تشنه ای! پس چه کشید، پسر فاطمه سلام الله علیها ؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود. از عطش امام حسین علیه السلام حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد ...
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند، امام حسین علیه السلام تشریف آوردند و فرمودند: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی.
این هدیه ی ما در برزخ ؛ باشد تا در قیامت جبران کنیم...
سلام بر شما خوبان
امروز از شما دعوت میکنم که ییایید و یک دقیقه پای درس استاد اخلاق و عارف جلیل القدر، میرزا اسماعیل دولابی بنشینید.
اگر شما هم مثل من لذت بردید، برای بنده دعا کنید و برای شادی روح میرزا اسماعیل دولابی هم صلواتی بفرستید.
خیلی نگو من گناهکارم. هی نگو من گنهکارم. این را ادامه نده تا به یقین برسد. روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن تا به یقین برسند. معصیت را به یقین نرسان. ایمان را به شک تبدیل نکن. اینکه به شما روزی داده، خلق کرده، اینجا نشانده، هیچ کدام دست ما نبوده است، همه را خدا کرده است. در این یقینها شک نکنید. از آن طرف پشت بام نیفتید!
بعضیها احتیاط میکنند عقب عقب میروند و از آن طرف پشت بام میافتند. جماعت زیادی از آن طرف افتادند. اصلا من ندیده ام کسی از جلو بیفتد. همه از پشت سر میافتند. پشت رو هم افتادهاند، حالا چطور میشود بیاوریشان بالا! از پشت سر افتادهاند.
وقتی بسم الله را بفهمید دیگر نه از جلو میافتید نه از پشت سر.
تاثیر زبان
اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی ریخت می شود... همیشه بگویید الحمدلله، شکر خدا. بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی. اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله. آن وقت غمت را از بین می برد... امیدوارم جلوی زبانت را بگیری که موثر است.
کار فقط برای خدا
از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی ربّ و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه اول ذیحجه می فرماید:
به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.
خلوت با خدا
هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو :
با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟
هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
سلام به همه ی دوستان عزیزم
از غیبت طولانی خودم در این مدت، عذرخواهی می کنم ولی دغدغه ی این حقیر، بیش از کمیت مطالب، بیشتر معطوف به کیفیت اون مطالبه.
انشاء الله که مقبول حضرت باریتعالی و شما بندگان خوب خدا قرار بگیره
مطلب امروز، روایتی خواندنی از قول یکی از نزدیکان آیت الله بهاء الدینی:
خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟
آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را، ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد:
1- عمدا نماز نخواندن. 2- به ناحق آدم کشتن. 3- عقوق والدین. 4- آبرو بردن
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!
" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟
دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم.
ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند
به نوشته روزنامه الجزیره چاپ عربستان، اعضاى یک گروه پژوهشى که در زمینه فعل و انفعالات یک پروتئین در مغز فعالیت مىکردند، از دریافت نتیجه تحقیقات پزشک مسلمان دکتر ابراهیم خلیفه که با استناد به قرآن تهیه شده بود، شگفتزده شدند و با اذعان به اعجاز قرآن در این زمینه، اسلام آوردند.
به نوشته روزنامه الجزیره، اعضاى یک گروه پژوهشی، در مورد ماده «میثا لونیدز» که نوعى پروتئین است که در مغز انسان و حیوان تولید مىشود، به دو محصول زیتون و انجیر رسیدند که خداوند در قرآن به آنها قسم خورده است. این ماده براى انسان بسیار اهمیت داشته و توانایى کاهش کلسترول را دارد و تقویت قلب و اعتماد به نفس در انسان را عهدهدار است.
براساس این گزارش، مغز انسان به تدریج ازسن 15 تا 35 سالگى تولید آن را آغاز مىکند و سپس تولید آن کمکم کاهش مىیابد و تا شصت سالگى متوقف مىشود. به همین خاطر دستیابى به این ماده به سهولت میسر نیست. محققان در این زمینه تلاش خود را بر روى انواع نباتات براى به دست آوردن آن متمرکز کردند.به نوشته ی این گزارش، یک گروه ژاپنی، این مأموریت را برعهده گرفت تا جست و جو درباره ی این ماده شگفتانگیز را آغاز کند؛ چرا که این ماده از نظر دانشمندان، نقش بهسزایى در از بین بردن عوارض پیرى در انسان به عهده دارد. این دانشمندان ژاپنى پس از تلاشهاى بسیار، دریافتند که مادهاى که به دنبال آن هستند، فقط و فقط در «انجیر» و «زیتون» وجود دارد.
این در حالى است که خداوند متعال در کتاب شریف قرآن فرموده : « والتین والزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین، لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم»
دانشمندان ژاپنى در ادامه یافتههاى خود متوجه شدند، استخلاص این ماده از انجیر یا زیتون امکانپذیر است؛ اما بدون مخلوط کردن آن، به دست آوردن چیزى را که جستوجو مىکنند، امکانپذیر نیست
.
به نوشته این روزنامه سعودی، آنها متوجه شدند که باید ماده بهدست آمده را به نسبت یک و هفت (یک انجیر و هفت زیتون) مخلوط کنند تا نتیجه ی مطلوب را به دست آورند. در همین حال دکتر طه ابراهیم خلیفه که قبلا در مورد انجیر و زیتون به پژوهش در قرآن پرداخته بود، نتایج تحقیقات خود را برای این گروه ژاپنى ارسال کرد. براساس پژوهش این پزشک مسلمان مصرى، در قرآن فقط یک بار از انجیر یاد شده است؛ در حالى که از زیتون، هفت بار نام برده شده است!
این در واقع همان چیزى بود که گروه پژوهشى ژاپنی از طریق علمى به آن دست یافته بودند؛ در حالى که این مطلب علمی، هزار و چهارصد سال پیش در کلام الله مجید ذکر شده بود.
گروه تحقیقاتی ژاپنی بعد از اینکه مطمئن شدند، قرآن کریم چهارده قرن پیش از آنان نتیجه ی پژوهش آنها را بیان کرده است، به دین مقدس اسلام ایمان آورد.ند
موفق باشید.
من و خدا سوار دوچرخه شدیم!
اول اشتباه کردم؛ من جلو نشستم و خدا عقب !
فرمون دست من بود؛ سر دوراهی ها دلهره منو میگرفت...
تا این که جامون رو عوض کردیم
حالا آروم شدم...
هر وقت از خدا می پرسم که کجا میریم ؟
با لبخند میگه: تو فقط رکاب بزن...
بهرام ارجمندی دانشمند ایرانی مقیم آمریکا: پوکی استخوان بیماری است که بیشتر افراد در دوران پیری به آن دچار میشوند و میتواند مشکلات زیادی را برای فرد ایجاد کند. وی در ادامه تصریح کرد: با انجام ورزشهای روزانه، نکشیدن سیگار، تغذیه مناسب و نخوردن مشروبات الکلی میتوان از بروز بیماری پوکی استخوان پیشگیری کرد و برای پیشگیری از این بیماری 4 ساعت پیادهروی در هفته با مصرف بهترین داروها برابری میکند.
استاد دانشگاه فلوریدا افزود: تحقیقات ما بر روی این بیماری از سال 1996 تا سال 2008 بر روی مدلهای انسانی و حتی حیوانی انجام شد و در این تحقیقات ما میوهها و خشکبارهای مختلفی مانند خرما، کشمش، توت فرنگی و ... را مورد مطالعه قرار دادیم.
وی ادامه داد: این تحقیقات نشان میدهد که خوردن آلوی سیاه (نه آلوی بخارا) استخوانهای تخریب شده را ترمیم میکند و کیفیت استخوانهایی که بر اثر خوردن این آلو ترمیم میشوند، بهتر از استخوانهایی است که با بهترین داروها ترمیم میشود. این درحالی است که هزینه درمان با دارو، ماهانه 600 دلار و از طریق تزریق است اما مصرف این آلوها هزینه زیادی ندارد و فرد به راحتی میتواند از آن استفاده کند. این دانشمند ایرانی مقیم آمریکا یادآور شد: اصل این آلوها در کنار دریای خزر رشد میکند و هم اکنون آمریکا بزرگترین تولید کننده این آلوها است!
ان شاء الله همیشه سالم باشید
یا علی...
موفق باشید
حرف و حدیثهای زیادی درمورد ماه رمضان و تفاوت این ماه با دیگر ماههای قمری بین مردم رواج پیدا کرده که اغلب آنها نادرست است. پاسخ علمی به 7 باور نادرست مشهور را در زیر بخوانید.
ه
1- آیا ماه رمضان همیشه 29 روزه است؟
ماه قمری که برابر دوره هلالی (فاصله زمانی وقوع دو هلال کاملا یکسان) است، به طور متوسط 29.53 روز طول میکشد. اما از آنجا که تعداد روزهای ماه در تقویم باید عددی صحیح باشد، بنابراین ماه قمری یا 29 روزه است و یا 30 روزه. در کشورهای اسلامی، طول ماههای قمری بر اساس معیارهای نجومی پیشبینی میشود و طول یک ماه در یک سال ارتباطی به سالهای دیگر ندارد. بنابراین ماه رمضان میتواند مثل هر ماه دیگری 29 یا 30 روزه باشد.
2- آیا اگر ماه شعبان 30 روزه باشد، ماه بعد (رمضان) 29 روزه خواهد بود؟
خیر. مدت هر ماه قمری مستقل از ماه قبل است. محاسبات نشان میدهد ماه قمری میتواند تا 3 ماه متوالی 29 روزه یا تا 4 ماه متوالی 30 روزه باشد.
3- چرا با اینکه مقارنه ماه و خورشید اتفاق افتاده، هنوز اول ماه اعلام نشده است؟
مقارنه ماه و خورشید معیار ماه نجومی است. اما معیار شرعی آغاز ماه قمری، رویت هلال است. طبق محاسبات نجومی، در بهترین وضعیت جوی هم تا چندین ساعت بعد از مقارنه امکان تشکیل هلال وجود ندارد، چراکه خورشید هنوز از پشت رشتهکوههای لبه ماه طلوع نکرده تا نور بر سطح ماه بتابد و هلال تشکیل شود. بههمین دلیل حتی با تلسکوپ هم نمیتوان ماه را مشاهده کرد.
4- آیا همیشه شروع ماه قمری (مثلا رمضان یا شوال) در ایران بعد از عربستان است؟
شروع ماه قمری در هر نقطهای بستگی به مشخصههای نجومی در آن کشور و البته ملاک شرعی فقهای آنجا دارد. بنابراین ممکن است شروع ماه در ایران و عربستان یکی باشد (مثل ماه رمضان امسال) یا متفاوت باشد. توجه داشته باشید که بروز 1 روز اختلاف در سطح زمین کاملا طبیعی است، ضمن اینکه اگر به نقشه رویتپذیری هلال ماه توجه کنید، الگوی هذلولی شکل رویتپذیری ماه نشان میدهد نمیتوان حکم قطعی و همیشگی در مورد رویتپذیری هلال ماه بر اساس موقعیت جغرافیایی صادر کرد.
5- چرا کشورهای غربی ما (مثل ترکیه و آذربایجان) و همینطور شرق ایران (مثل افغانستان و اندونزی) عید فطر را اعلام کردند ولی هلال در ایران دیده نشده است؟!
معمولا برخی کشورهای همسایه از کشورهای دیگر (مثل عربستان) تبعیت میکنند و این به معنی رویت هلال در آن کشورها نیست. ضمن آنکه ممکن است به دلیل گزارشهای اشتباه رویت هلال، آغاز ماه به اشتباه اعلام شده باشد. آمارها نشان میدهد 15 درصد از افرادی که به استهلال میپردازند، دچار توهم رویت میشوند و گزارش اشتباه ارسال میکنند. یعنی اگر مثلا 1000 نفر برای استهلال اقدام کردهاند، از نظر آماری باید بیش از 150 نفر گزارش رویت ارسال کنند تا مطمئن شویم گزارشها درست است. اگر 1000 نفر به استهلال اقدام کرده باشند و تعداد انگشتشماری گزارش رویت ارسال شده باشد، از نظر آماری جزو خطای توهم رویت محسوب میشود.
6- چرا مشکلات آغاز و پایان ماه قمری فقط برای ماه رمضان اتفاق میافتد و در دیگر ماههای قمری تغییری اتفاق نمیافتد؟
ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری و گروههای رصدی در آغاز و پایان تمام 12 ماه قمری سال فعال هستند و به رصد هلال اقدام میکنند. البته گروههای مجهز در ماههایی اعزام میشوند که هلال دشوار یا بحرانی است. اما دلیل آنکه تغییرات احتمالی در آغاز و پایان ماه قمری بیشتر در مورد ماه رمضان رسانهای میشود، به دو عامل برمیگردد؛ نخست اینکه قبل از تاسیس مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، معیارهای دقیق برای تعیین آغاز و پایان ماه قمری در تقویم وجود نداشت و به همین دلیل در بعضی موارد تقویم با رصدها مغایرت داشت. اما دلیل دوم، این است که برای آغاز و پایان ماه رمضان، گروه زیادی از مردم عادی نیز به استهلال اقدام میکنند و همانطور که در سوال 6 اشاره شد، تعداد گزارشهای اشتباه بسیار افزایش مییابد. در سالهای اخیر، مشکل مشابهی در برخی کشورهای همسایه باعث برخی اشتباهها در آغاز و پایان ماههای قمری شده است. ذکر این نکته هم الزامی است که در سالهای گذشته مواردی بوده که پیشبینی آغاز ماه قمری با رصد هلال بحرانی تغییر کرده و درنتیجه تقویم هم تغییر یافته است.
7- ضخیم بودن هلال ماه در شب دو یا سوم ماه میتواند دلیلی بر شروع اشتباه اول ماه باشد؟